آیة الله جوادی آملی پس از نجات از غفلت، باید نسبت به آنچه انسان را دوباره به غفلت مىکشاند، هشیار بود و از این رو انسان باید هم نعمتهاى خدا را بشناسد و هم بداند که در همه حالات، در مشهد و محضر الهى است و هم نسبت به خود، خوش گمان نباشد؛ زیرا خوش گمانى باعث مىشود که انسان کارهاى خود را حمل بر صحت و آنها را توجیه کند و توجیه کردن تبهکاریها غفلت زاست و با تهذیب روح، سازگار نیست. چنین کسى، دیگر به توبه و مانند آن راه نمىیابد تا تبهکاریهاى گذشته را ترمیم کند؛ زیرا کارهاى خود را، زشت نمىپندارد تا از آنها توبه کند انسان نسبت به دیگران نباید سوء ظن داشته باشد؛ مگر این که شواهدى بر آن دلالت کند، ولى نسبت به خود باید سوء ظن داشته باشد. انسان وقتى نسبت به خود بدگمان باشد، اصل را بر این قرار نمىدهد که انسان خوبى است و کارهاى خوب مىکند، بلکه اصل را بر این قرار مىدهد که ممکن است گناه و خلاف بکند. از این رو کارهاى خود را فوراً حمل بر صحت نمىکند بلکه مىکوشد با ترازوى الهى آن را ارزیابى کند. انسان غافل که به خود حسن ظن دارد، خود را برتر مىبیند و از بزرگوراى و کرامتهاى درونى دیگران نیز خبرى ندارد. حسن ظن به خود و غفلت از زشتیها و نواقص خویش مایه فخرفروشى است و فخرفروشى باعث تحقیر دیگران است. این حالت سوء ظن، زمینهاى خواهد شد تا انسان یافتههاى خود را بررسى کند. گاهى خدا واقعاً به انسان نعمت مىدهد؛ اما گاهى خدا کسى را امتحان مىکند نه این که بر او انعام روا بدارد و چنین نعمت دادنى فتنه، یعنى آزمونى است تا آشکار شود که انسان ناب و خالص است یا آلوده و مخلوط . اگر کسى به خود، حسن ظن داشت، فوراً یافتههاى الهى را حمل بر اکرام الهى مىکند: "فاما الانسان اذا ما ابتلیه ربه فاکرمه و نعمه فیقول ربى اکرمن"(1) ؛ مىگوید خدا مرا گرامى داشته است و من نزد خدا کریم هستم؛ در حالى که خدا او را آزموده است؛ نه این که به او اکرام کرده باشد. انسان غافل که به خود حسن ظن دارد، خود را برتر مىبیند و از بزرگوراى و کرامتهاى درونى دیگران نیز خبرى ندارد. حسن ظن به خود و غفلت از زشتیها و نواقص خویش مایه فخرفروشى است و فخرفروشى باعث تحقیر دیگران است. در حالى که امام صادق علیه السلام فرمودهاند کسى که به برادر مؤمنش اف بگوید، از ولایت او خارج مىشود: "اذا قال المؤمن لاخیه اف، خرج من ولایته."(2) بنابراین، انسان حق اف گفتن به برادر مؤمن خود را ندارد. چون همان گونه که منافقان از یکدیگرند: "المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض(3) مؤمنان نیز اولیاى یکدیگرند: "المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض."(4) این ولایت متقابلى است که بین مؤمنان برقرار است و انسان، با اهانت به برادر ایمانى از آن بیرون مىآید. امام صادق علیه السلام فرمودهاند کسى که به برادر مؤمنش اف بگوید، از ولایت او خارج مىشود. پس غفلت نه تنها رابطه بین انسان و خدا را تیره مىکند، بلکه رابطه بین انسانها را نیز تاریک مىکند. با تیرگى رابطه بین انسان و خدا و تاریکى رابطه انسان با سایر انسانها، هرگز کسى مهذب و مطهر نخواهد شد. ارتباط مؤمنان با یکدیگر به قدرى در نزاهت روح، نقش مؤثرى دارد که در روایات آمده است: "ربح المؤمن على المؤمن ربا"(5)؛ سودى که در تجارت، مؤمن از مؤمن دیگر مىبرد به منزله رباست. از سوى دیگر، همان گونه که در جهاد اصغر، بیان نورانى امیرالمؤمنین علیه السلام به مردم مصر این است که "و من نام لم ینم عنه"(6) یعنى اگر کسى بخوابد، هرگز دشمن بیدار، نمىخوابد و شبیخون مىزند، درباره دشمن درون نیز این مطلب، صادق و بلکه روشنتر است. اگر کسى به سبات (خواب) عقل مبتلا گردد و از نظر روح بخوابد، دشمن درونش بیدار است و هرگز نمىخوابد و روشن است که تهاجم به انسان خوابیده و پیروزى بر او آسان است. انسان غافل، خوابیده است و چون توجه ندارد، دشمن متوجه بر او مىتازد. اصولا دشمن از راهى که انسان او را نمىبیند حمله مىکند: "انه یریکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم."(7) مطلب دیگر، آن است که اگر کسى رابطه خود را با خدا از طریق غفلت زدایى، مستحکم کند، مشمول مهر خداوند خواهد بود و او دلهاى جامعه را نیز به سمت وى متوجه خواهد کرد. این که حضرت ابراهیم خلیل به خدا عرض کرد: "فاجعل افئدة من الناس تهوى الیهم"(8) یعنى، خدایا! دلهاى عدهاى از مردم را به سمت فرزندان من متوجه کن براى همین است که اگر کسى رابطهاش را با خدا محکم کند، او دلهاى دیگران را هم به سمت وى متوجه مىکند و این تنها در نتیجه اجابت دعاى ابراهیم سلام الله علیه نیست؛ بلکه به عنوان یک اصل کلى در قرآن کریم آمده است: "ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا"(9)؛ خداوند، مودت مؤمنانى که داراى اعمال صالحند، در دلهاى دیگران مستقر مىکند. پینوشتها: 1- سوره فجر، آیه 15 2- بحارالانوار، ج 72، ص 146 3- سوره توبه، آیه 67 4- سوره توبه، آیه 71 5- بحارالانوار، ج 100، ص 82/ محاسن برقى، ج 1، ص 186 6- نهج البلاغه، نامه 62، بند 13 7- سوره اعراف، آیه 27 8- سوره ابراهیم، آیه 37 9- سوره مریم، آیه 96 منبع:کتاب مراحل اخلاق در قرآن، آیة الله جوادی آملی